درهم برهم نوشت...

ساخت وبلاگ
اینکه آدم تو جمع باشه و حس کنه تنهاست خیلی تلخه.

اینکه توی یه جمع یه احمق وسط شوخی و خنده همه برگرده بهت بگه آیدا کی از کلاس ما.مدرسه ما.شهرما میری بیرون.

اینکه همه ساکت بشن و به دهنت چشم بدوزن تا یه چیزی تو جوابش بگی و بشه یه معزل بزرگ و تو با اینکه کلی جواب از ذهنت میگذره فقط یه لبخند بزنی که از تلخیش دهنت مثل زهرمار بشه و بگی ایشالا به وقتش خیلی سخته.

+معلم عربی از 10نمره بهت بده1 و ضرب در دو کنه بشی دو درحالی که میدونی حداقل 8میشدی که دیگه فاجعه است.فاجعه تر از اون اینه که بهش بگی که اشتباه کرده و اونم در جوابت بگه صلاح دونستم همین قدر نمره بدم.

+هه معاونمون میگه مغزش معیوبه.باورم نمیشد تااینکه بابام گفت راست میگه مخش تاب داره.

+واقعا من و این همه خوشبختی محاااااااله.

+مدیر مدرسه بعد اون همه زجر دادن اومد بهم گفت:تو دختر خوبی هستی بیا کدورتارو بذاریم کنار.(ممنون بعد این همه وقت مدیر گرامی)

+و دیگه ازاین به بعد فکر کردن بهش هم حرومه...

(×××تبصره:مورد آخر بدون شرح،بدون پرسش...)

شیطونیای دخترونه...
ما را در سایت شیطونیای دخترونه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : isheitonye بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 20:24