شیطونیای دخترونه

متن مرتبط با «ماهی و گربه» در سایت شیطونیای دخترونه نوشته شده است

حس ننوشتن

  • حس نوشتنم نمیاد و حرف برای گفتن زیاد دارم.تودتون به حال درونیم پی ببرید., ...ادامه مطلب

  • دلم کودکیم رامیخواهد...

  • دلم میخواهد سوار بر دوچرخه ای شوم و مانند کودکی هایم از سرازیری مقابل خانه امان سرعت بگیرم و با جیغی از سر ذوق به سمت پایین سرازیر شوم و فارغ از هر فکر و خیالی خودم را به دست باد بسپارم و موهای بلندم در باد به این سو وآن سو برود و به گردنم بخورد و قلقلکم دهد و من روی دوچرخه نازنینم که از برادر بزرگتر به من رسیده است بخندم و همراه با هوهوی باد من هم هورای شادی سر دهم. چه روز های خوشی بود آن روز ها که ساعت ها در حیاط خلوت خانمان رادیو جیبی پدررا روشن میکردم و با اسباب بازی هایم خاله بازی و مامان بازی میکردم و تفاوت این دوبازی را هم فقط دختر ها میدانستند وبس. چه خوش بود آن روزها که تاساعت6 پای برنامه عمو پورنگ مینشستم و تمام دلهره و دغدغه ام ننوشتن مشق هایم بود و امتحان هدیه های آسمانی فردا. چه خوش بود آن روز ها که ساعت ها درسرمای استخوا سوز زمستان در حیاط خانه امان لی لی بازی میکردم و همیشه هم دراین رقابت تک نفره خودم برنده بودم. چه خوش بود آن روزها که با علی بر سر اینکه مگس دختراست یا پسر دعوا میکردیم و به مسایل بزرگتری برای بحث میرسیدیم مسایلی همچون اینکه کامیون و سواری باهم فرق دارند , ...ادامه مطلب

  • داروی ضد بی شعوری.

  • قالب قبلیه نمیدونم چه مرگش شده بود هرچقدر میخواستم پستمو ثبت کنم میگفت جاوا اسکریپت نا مرتبط است. در حالی که قبلا هم این قالبو داشتم. خیلی بی تربیت شده بود عوضش کردم. نوشته های منو ثبت نمیکرد بی تربیت.:///   +ادامه پست هم رمز نداره.تموم شد رفت.:)))),داروی ضد بید,داروی ضد بی قراری,داروی ضد بی خوابی ...ادامه مطلب

  • وجدان کاری.

  • وجدان کاری یک معلم به خودش این اجازه رو میده که بین دوتا دانش آموز هم ترازش تبعیض قایل بشه. با تشکر از جامعه اسلامی و الگو عمل مناسب.,وجدان کاری,وجدان کاری چیست,وجدان کاری در سازمان ...ادامه مطلب

  • درهم برهم نوشت...

  • اینکه آدم تو جمع باشه و حس کنه تنهاست خیلی تلخه. اینکه توی یه جمع یه احمق وسط شوخی و خنده همه برگرده بهت بگه آیدا کی از کلاس ما.مدرسه ما.شهرما میری بیرون. اینکه همه ساکت بشن و به دهنت چشم بدوزن تا یه چیزی تو جوابش بگی و بشه یه معزل بزرگ و تو با اینکه کلی جواب از ذهنت میگذره فقط یه لبخند بزنی که از تلخیش دهنت مثل زهرمار بشه و بگی ایشالا به وقتش خیلی سخته. +معلم عربی از 10نمره بهت بده1 و ضرب در دو کنه بشی دو درحالی که میدونی حداقل 8میشدی که دیگه فاجعه است.فاجعه تر از اون اینه که بهش بگی که اشتباه کرده و اونم در جوابت بگه صلاح دونستم همین قدر نمره بدم. +هه معاونمون میگه مغزش معیوبه.باورم نمیشد تااینکه بابام گفت راست میگه مخش تاب داره. +واقعا من و این همه خوشبختی محاااااااله. +مدیر مدرسه بعد اون همه زجر دادن اومد بهم گفت:تو دختر خوبی هستی بیا کدورتارو بذاریم کنار.(ممنون بعد این همه وقت مدیر گرامی) +و دیگه ازاین به بعد فکر کردن بهش هم حرومه... (×××تبصره:مورد آخر بدون شرح،بدون پرسش...), ...ادامه مطلب

  • ساندویچ ماکارونی،آیلین یا آیدا؟؟؟

  • دیشب داشتم درس میخوندم،هیچ کی هم جز من وعلی خونه نبودن. بعد من داشتم ریاضی میخوندم که علی اومد و گفت:آیلین؟ +ها؟ -ها چیه آخه؟بگو جونم عزیزم؟گلم،قشنگم؟ +علی بگو کار دارم عه. -میگم نهار چی داشتیم؟ +ماکارونی دیگه. -باوشه،بخون من رفتم. با خودم یه سری تکون دادم که حالا واسه چی میخواست بدونه؟؟؟ بعداز چنددیقه اومده دوتا لقمه هم دستشه.میگم اینا چین علی؟ -شامه دیگه.بیا شامتو بخور بعدش دوباره بشین بخون. مدادو گذاشتم کنارو میگم حالا چی هس اینا؟دوتا واسه من خیلیه ها. +نه بابا یه لقمش واس خودمه،یکیشم واسه تو. نگاه کردم دیدم یه چیزی مثل ماکارونیه اما مثل کوکوعه. باتعجب گفتم علی این چیه؟ -ابداع خودمه،یکم تخم مرغ و آرد زدم توش و شد کوکو. قیافمو جمع کردم وگفتم:آخه باماکارونی،کوکومیشه؟ -ای بابا غر نزن بخور ببین طعمش چیه. -مسموم نشیم حالا. -نه نمیشی بخور،بعدش غرغر کن. خلاصه با هزارتا صلوات و خواندن فاتحه و صلوات خاصه تمام امام پیغمبرا چشمامو بستم و یه گاز از لقمه هه زدم. یکم جویدم و دیدم نه همچین چیز بدی هم نشده،یکم فقط سنگین بود و نتونستم کل لقمه رو بخورم ،اما از علی این حجم از هنر بعید بود.البته کلی تش, ...ادامه مطلب

  • تولد

  • دیروز برای تولدم رفتیم بیرون.سومین تولد بود.تولد اول رو که الینا و مبی گرفتن و کلی هم منو ذوق زده و غافلگیر کردید و ازتون ممنونم. بعدیشو دوستام تو مدرسه گرفتن و بعدم که رفتیم بیرون با خونواده.عکسارو تو ادامه مطلب گذاشتم. رمز همون قبلیه,تولدت مبارک,تولد,تولدم مبارک,تولدمه,تولد مبارك,تولدت مبارک عزیزم,تولدت مبارک اندی,تولدت مبارک عشقم,تولدت مبارک متن,تولد خواهر ...ادامه مطلب

  • درهم برهم نوشت

  • همانا قالب وبلاگ را عوض نمودیم،تا جای شک و تردید را از دل مادر مبی جان زدوده و تخم محبت و عطوفت و اعتماد را در دلش بکاریم. آه ای مادر مبینا(بگم خاله راحت ترم،من به مامان همه دوستام میگم خاله) آه ای خاله جان عزیز به خداوندی خدا که من یک عدد دختر میباشم،با نام آیلین،به شماره شناسنامه.........۲.صادره از کرمان،متولد۱۶/۸/۷۷(اوهوی کم مونده تا تولدم ها،منتظر کادوهای گرمتان هستم.)میباشم. +مبینا به جان خودم گشتم قالب پاپیون داری منگوله داری چیزی پیدا کنم،پیدا نشد. +ماهی جانم خیلی خوش حال شدم صداتو شنیدما.خیلی زیاد.صداتم خیلی قشنگه هر کی هم گفته صدات قشنگ نیست خودش ق, ...ادامه مطلب

  • تهمت،یک واژه کثیف و زشت....

  • فرق من و اون تو یک چیزه.اون با پنبه سر میبره و در خفا.من با خنجر سرمیبرم و در عامه. من کار بدی نکرده بودم،تقصیر اون بود.اون خوب بلده چطوری همه رو از من برنجونه. خوب میدونه چه جوری کاری بکنه که همه از من بدشون بیاد. واسه خودم متاسفم که فکر میکردم اون همدم منه و تو خونه ازم حمایت میکنه، واقعا برا خودم متاسفم که فکر میکردم اون انسانه. اگر علی این کارارو میکرد من میتونستم درکش کنم،و بااین جمله که علی تحت درمانه خودمو آروم کنم،اما زخمایی که اون بهم میزنه رو چه جوری آروم کنم.برا تسکین اون دردا چه بهونه ای جور کنم؟ کاش حداقل یه خواهر داشتم که همدمم بود،نه اینکه و, ...ادامه مطلب

  • همه چی نوشت

  • سیلام،سیلام. ادامه مطلب نوشتم... رمز هم نداره       راستی بچه ها دریافتم که هر عکسی که بخوام بزاتون نشون بدم میتونم تو عکس پروفایلم بذارم(بدون آپلود)بنابراین هروقت خواستم عکس‌بذارم رو پروفایم میذارم که شماها هم ببینید    , ...ادامه مطلب

  • ماهی...

  •     عه خب اون قالبو دوست نداشتم. من همچنان دخترما،عوض نشدم.فقط قالب عوض شده،هنوزم آیلینم با همون شماره شناسنامه و محل تولد       ماهییییی قالبت مشکل داره.نمیتونم نظر بذارم برات  ,ماهی صفت,ماهی تیلاپیا,ماهی و گربه,ماهی شکم پر,ماهی سالمون,ماهی فایتر,ماهی گوپی,ماهی قزل آلا,ماهی اسکار,ماهی کوی ...ادامه مطلب

  • مامانبزرگ عروس میشوددددد....:))))

  • چند روزی بود موهای صورت مامان بزرگ خیلی تو چشم من بود،اصلا خاری بود بسی تیز که مردمک چشمانم را از کفم داده بود. تصمیم گرفتم هرجور شده موهای صورتشو تمییز کنم.همش میگفت باید اربعین بشه بعدا. عزادار امام حسینم و اینگونه بود که دست هرکی موچین میدید مثل بچه ها بدو میزفت تو اتاقو خودشو میزد به خواب. امروز با خانوم مادر تصمیم براین شد که مامان بزرگو سرگرم کنه تا من یواشکی مو چین و نخ بیارم و کم کم نرمش کنیم و موهارو برداریم. بعد من موچین و نخ اصلاحو گذاشتم تو جیب شلوارمو و کنار مامانبزرگم نشستم و مامانم هی ازاین در و اوندر گفت تاینکه بالاخره رسید به موضوع اصلی , ...ادامه مطلب

  • بدون عنوان نوشت

  • جییییییییییغ(سهیلا گوشاتو بگیر دوست دارم جیغ بزنم)جیغغغغغ. امروز بابام اینا میرسن.آخ جوننن. هواپیمای بدجنس۲ساعت تاخیر داشته.ای هوا پیمای بدجنس. مامانم از وقتی که بابام اینا سوار هوا پیما شدن همینجوری هی داره دعا میخونه. منم انداخته به نگرانی اما مگه این ذوق اومدنشون میذاره من نگران باشم آخه؟؟؟؟ امروز تو مدرسه هم حالم خیلی خوب بود.معلم زبان صدام زد ازم درس بپرسه همش با خنده سوالاشو جواب میدادم. آخرش خانوم خندید و گفت:آیلین شنبه ای که با دومن عسل هم نمیشد خوردت،الان ضاهرا حالت خیلی خوبه.نکنه اون روز درس نخونده بودی. خندیدم و گفتم نه خانوم یه دلیل دیگه , ...ادامه مطلب

  • آخخخخخخخخ جوووووووون

  • دلتنگی معقوله بی شعوریست...

  • بازهم نوشته ای به سبک ماهی.کمی هم تلفیقی از خودم و تزریقی از احساسات بد و دلتنگی. تا نیاید مصبب دلتنگیم،آرام نگیرد این دلم...., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها